یکی بود و هیچ کس نبود ...

هیچ دیده ای و با خود اندیشیده ای و مرور کرده ای دیدگان مردمان صبور را ؟! چه محروم است 

 آن که آرام نمی شود و آرامش نمی گیرد از نگاه مادران خسته ای که آمده اند دعای باران  

 بخوانند...! اینجا می توان مرور کرد همه ی زندگی را...! بگذار خویش را بخوانم به   

سوگواری هر چه نام شهادت است..! بگذار خویش را بخوانم برای سوگواری اباعبدالله...  

دیشب آن پنجره چه غمگینانه تلاوت می کرد : والصبح اذا تنفس... و تو هرگز طلوع  

نکردی...!!  

آقایی که می رفت و بانویی پشت سرش داد می زد : آرام تر برو پسر زهرا !...

                                                            ظهر بود ؛ یکی بود و هیچ کس نبود...! 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سید صادق یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 20:23

سلام علیرضا جان..خوبی؟
وبلاگ خوبی داری...
هنوز جای بهتر شدن داره..

سلام بر حسین! سید و سالار شهیدان، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام بر حسین! نور دیده بندگان خدا، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.

پیش از آنی که عزادار محرم باشی ؛
سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی ...

در پناه حق..موفق باشید..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد