از شام تا کربلا

از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛ از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید.حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.
چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده
ای ))

 

ادامه مطلب ...

اربعین

 

و چه زود ... اربعینت آمد ... انگار دیروز بود که می گفتند محرم آمد ...نمیدانم عمر من زود می گذرد یا


 عشق تو  مدهوشم کرده که نفهمیدم چه شد ...


یا حسین ( ع ) ...